قرن حاضر، قرن ارتباطات مدرن، اطلاعات نو، دانش محور و فناوری گراست و هیچکس نمی تواند در هیچ زمینه ای و برای هیچ برهه ای، اعجاز اعجاب انگیز مدرنیته را که همان نقش آفرینی تاثیرگذار و تعیین کننده رسانه های ارتباطی اند، انکار کرده و یا از کنارشان بی تفاوت بگذرد.
چشم و گوش افکار عمومی در اقصی نقاط جهان به همین رسانه های گروهی دوخته شده و ساختاربندی ذهنیت جهانی در گرو چگونگی اطلاع رسانی و آگاهی بخشی همین رسانه هاست، تا جائیکه بر خلاف گذشته که ارتش های قدرتمند، معیار ابرقدرتی کشورها محسوب شده و یا اینکه بین قدرتها، رده بندی می کردند، امروز کسی تردید ندارد که مهمترین معیار رتبه بندی کشورها و قدرتهای جهانی، میزان حوزه نفوذ و تنوع فعالیت های رسانه های منسب به این کشورهاست.
سرمایه گذاری بسیار گسترده صهیونیسم بین الملل در انحصار رسانه ای دنیا و خریداری تمامی خبرگزاری ها و شبکه های بین المللی توسط صهیونیست مشهوری بنام مرداک و سوءاستفاده های کلان ابرقدرتها از رسانه های بین المللی و راه اندازی گسترده و متنوع شبکه های ماهواره ای و فعالیت های 24 ساعته غالب آنها با تمام هزینه های گزافی که متوجه کشورهای ساپورت کننده می گردد، همه و همه گویای نقش تعیین کننده رسانه های ارتباطی در پیروزی ها و شکست های سیاسی و فرهنگی و حتی نظامی است.
با این مقدمه تقریباً طولانی می توان به اهمیت همه جانبه رسانه های جمعی در شکل گیری، توسعه، فراگیری و صدور و سرایت بیداری اسلامی از یک کشور به سایر کشورها اشاره کرد که ما در حال حاضر شاهد آن هستیم، زیرا با انعکاس رویدادهای اعتراضی در یک کشور، بلافاصله شاهد آن بوده ایم که هم بلحاظ ساختاری و هم بلحاظ محتوایی و هم به لحاظ روش مندی، نهضت های بیداری اسلامی در غالب کشورهای مسلمان منظقه شکل گرفته و نتایج مشابه ای نیز حاصل شد که سقوط دیکتاتورهای تونس و مصر و لیبی یکی از نمونه های این حوادث مشابه اند.
خوشبختانه رسانه های ارتباطی کشور ما نیز اعم از رسانه ملی و سایر رسانه های مکتوب و مجازی در این رابطه آنچنان خوب عمل کرده اند که در فاصله زمانی کوتاهی علاوه بر رساتر کردن فریادهای اعتراض ملتهای مسلمان علیه دیکتاتورهای وابسته، گسترده ترین همدلی و همراهی و حمایت نیز از ایران اسلامی متوجه نهضت بیداری اسلامی شده است و اجلاس بیداری اسلامی و سخنان گهربار و رهنمودهای داهیانه رهبر معظم انقلاب مکمل این رویکرد وسیع حمایتگرانه و اطلاع رسانی آرمانی و جهت دار بوده است.
در این مقاله لازم می دانم جدای از آنچه که رسانه ها عمل کرده اند، به موارد دیگری نیز اشاره کنم که طی آن باید رسانه ها به آنها بپردازند تا خدای نکرده غفلتی نسبت به رسالت حرفه ای خود بوجود نیاورند.
1-رسانه ها باید با بکارگیری اطلاعات تاریخی از منابع معتبر، نهضت بیداری اسلامی را از تهدیدها و آسیب های احتمالی مطلع کرده و فرصت های استثنایی را به آنها بشناسانند.
2-رسانه ها باید با استفاده از کارشناسان تجریه های ارزشمند سایر انقلابها را به فعالان بیداری اسلامی منتقل کرده و امکان همه جانبه نگری را برای آنها فراهم آورند.
3-رسانه ها می توانند با کشف و کاوش خبرهای مهم از مخفی گاهها و کمین گاههای سیاسی جهان، هشدارهای لازم را به فعالان سیاسی داده و آنها را از معابر حوادث تلخ به سلامت گذر دهند.
4-رسانه ها با انعکاس مطالبات، دیدگاهها، مواجهات، مشکلات، شایعات و انتشار واقعیات، عملاً امکان معرفی درست مواضع نهضت و جلوگیری از انحرافات و نیز تحریف واقعیات را مهیا می سازند.
5-رسانه ها می توانند با انتقال احساسات وعواطف یک ملت، زمینه های توسعه و همه گیر کردن بیداری اسلامی در سایر کشورها و استقبال منطقه ای و حتی جهانی را فراهم آورند.
6-رسانه ها می توانند با مقابله های خبری و تحلیلی با رسانه های استکباری و صهیونیستی، مانع از تحقق کودتاهای رسانه ای و شبیخون های خبری شوند.
7-رسانه ها می توانند با فعالیت های مثبت، امکان هم احساسی سایر ملتها را به ملل مسلمان منطقه فراهم کرده تا عملاً افکار عمومی مانع از ترکتاری رژیم های مستبدی همچون رژیم های یمن و بحرین شوند.
8-رسانه ها با افشاگری های مستند خویش می توانند خنثی کننده توطئه های پنهان و پشت پرده ای باشند که غالباً توسط استکبار جهانی علیه ملتها طراحی و اجرا می شوند.
9-رسانه ها می توانند با معرفی احزاب و چهره های فعال در نهضت بیداری اسلامی، مانع از نفوذ بیگانگان و مهره های آنها در صفوف مردم شده و در اصل دژ دفاعی بیداری اسلامی باشند.
10-رسانه ها می توانند با پردازش های تاریخی و تحلیلی، تعیین کننده مسیرهای حرکتی و یا روشن کننده این مسیرها برای فعالان سیاسی در نهضت بیداری مخصوصاً در بحرانها و ابهامها محسوب گردند.
البته رسالت رسانه ها بسیار بیشتر از موارد معدودی است که ذکر شده است، اما به همین مقدار اکتفاء می شود تا امکان ارزیابی عملکرد رسانه ها از نگاه خودشان و نیز از نگاه مخاطبان آنها بوجود آمده و بعبارتی رسانه ها در فضایی ارزیابانه به بازیابی خود پرداخته و یا دیگران را بعنوان آئینه های تمام نمای اجتماعی از چنین فرصتی برخوردار سازند.
بهرحال شایسته است تا در همین مجال از رسانه های داخلی بخاطر حسن عملکردشان در خصوص بیداری اسلامی و سایر جنبش های اعتراضی متاثر از بیداری اسلامی همانند جنبش تسخیر وال استریت در غرب تقدیر بعمل آید و بسیار بجاست تا باز هم به برخی رسانه های بین المللی برای اصلاح رویکرد خود به نهضت بیداری اسلامی و سایر نهضت های مردمی در سراسر جهان تذکر و هشدار دهیم تا همانند آنچه که در فتنه 88 در کشور ما گذشت، پس از گذشت زمان و افشای اطلاعات پنهان، شاهد سرخوردگی خود در میان ملتها نباشند.
صادقعلی رنجبر-عضو هیئت علمی دانشگاه